به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران جوان، ۲۲ مهر پارسال كه روحالله زم، مدير كانال "آمدنيوز" دستگير شد، تن خيليها لرزيد، آنها كه "گرا" ميدادند و اطلاعات كشور را ميفروختند، كساني كه براي ارضاي نيّات شهواني خود دل در گروي دشمنان اين مردم و نظام سپرده بودند و در مقابل، زنده شدن خاطرات تلخ براي مادران و پدراني كه جگرگوشههاي خود را بهدليل تحريكپذيري و عملكرد آمدنيوز، از دست داده بودند.
يكي از عملياتهاي منحوس آمدنيوز، دميدن به آتش غائله دراويش در گلستان هفتم بود؛ غائلهاي كه اوج اقدامات جنايتكارانه و تروريستي مدعيان آزادي و صلح بود. در اين غائله ۳ مأمور نيروي انتظامي با نامهاي "امامي"، "بايرامي" و "علمدار" بهشهادت رسيدند همچنين يك جوان بسيجي كه جانش را براي امنيت مردم نثار كرد؛ "شهيد محمدحسين حداديان".
بالاخره در ۲۲ آذر ماه، حكم دادگاه در قبال روحالله زم اجرا شد و اين چهره وابسته به دستگاههاي جاسوسي آمريكا و رژيم صهيونيستي و خاندان آلسعود، به دار مجازات آويخته شد.
پروژه شهيدسازي از اعدامي منفور
از ساعتي پس از انتشار خبر اعدام، طبق پيشبينيهاي محافل رسانهاي، شهيدسازي و مظلومنمايي از روحالله زم كه دستانش بهصورت غيرمستقيم به خون بسياري از هموطنان خود آغشته بود، آغاز شد؛ اقداماتي كه دل مادران شهدا كه عزيزان آنها در غائلههايي مانند غائله دراويش به شهادت رسيده بودند، بهدرد آمد؛ مادر شهيد حداديان يكي از اين مادران شهداست كه گلهها و دلي دردمند از پروژه مظلومنمايي از چهره خبيثي مانند روحالله زم دارد.
پاي درددل خانم تاجيك، مادر شهيد حداديان مينشينيم؛ خانم تاجيك با توجه به نقشي كه روحالله زم در به شهادت رسيدن جگرگوشهاش داشته است بهواسطه آتش تهيهاي كه آمدنيوز در غائله دراويش ريخت، حالا بايد از اعدام زم خوشحال باشد، اما ميگويد: "بعد از اعدام زم، پيامهايي به دست من ميرسيد كه در آن گفته ميشد، «ما از اعدام كسي كه بهنوعي در شهادت محمدحسين دست داشت خوشحال شديم»، اما ما جوابهاي اين بچهها را هم نداديم؛ بهدليل حس انساني خودمان، ميدانستيم خانواده زم داغدار هستند، درست است كه او فردي خائن بود، اما نخواستيم به گردن خانواده او چيزي را تحميل كنيم و آنها اذيت شوند و عكسالعملي نشان نداديم، حتي از ما ميپرسيدند كه «چرا شما ابراز شادي نكرديد، چون او در شهادت محمدحسين مؤثر بود؟»، جواب ما اين بود كه «ما بهخاطر جهات انساني در خودمان اين احساس را خفه كرديم؛ به هر حال انسان از مرگ كسي خوشحال نميشود ولو اينكه او جنايت كرده باشد» ".
تا اينجا مبهوت كار خانوادهاي هستيم كه شادي خود را در درد و رنج ديگران نميبينند، اما گلهها از زماني آغاز ميشود كه شرمندگي خانوادهاي كه فرزندشان در حق يك ملت مرتكب جنايت شده است به طلبكاري تغيير وضعيت دهد!
خانواده زم بهجاي شرمندهبودن، طلبكار شدند!
خانم تاجيك ادامه ميدهد: "چند روز بعد از اعدام روحالله زم، ديديم خانواده او بهجاي اينكه شرمنده باشند از اينكه يكي از اعضاي آنها به نظام مقدسي كه اينهمه خون به پاي آن ريخته شده است خيانت كرده، طلبكار است! پدر روحالله زم مظلومنمايي ميكند و اين براي من دردآور است؛ او نامهاي منتشر و در آن ابراز احساسات كرده و بهنوعي ديگر پسرش را معرفي كرده است، در حالي كه روحالله زم مظلوم نبود، مظلوم محمدحسين من بود كه در خيابان در دفاع از نظام و در دفاع از مردم و امنيت، آنطور فجيع به شهادت رسيد".
اشاره خانم تاجيك به انتشار نامهاي از سوي پدر روحالله زم است كه در روز اعدام پسرش منتشر شد؛ او در اين نامه كه خاطرهگويي آخرين ملاقات خانواده يك روز قبل از اعدام بود، روحالله زم را داراي چهرهاي نوراني و لايق امامت جماعت توصيف كرده بود!
سربازان فضاي مجازي كجا هستند؟
مادر شهيد حداديان ادامه ميدهد: "تأسف خوردم كه چرا كساني كه در فضاي مجازي فعال هستند، نيامدند شهادت محمدحسين و شهادت آن سه مأمور عزيز نيروي انتظامي را مقابل نامه پدر روحالله زم بگذارند؛ مگر من مادر نبودم و مگر پدر محمدحسين پدر نبود؟ فرزند ما در مقام دفاع اينطور مظلومانه به شهادت رسيد و فرزند آن آقا در مقام خيانت بود؛ اگر من بهجاي پدر روحالله زم بودم، سرم از شرم پايين بود و از همه مردم عذرخواهي ميكردم نه اينكه اين نامه را بنويسم و نمك به زخم زخمخوردگان بپاشم. "
آنها كه به زم خوراك اطلاعاتي ميدادند الآن اشك تمساح ميريزند
خانم تاجيك به گروهي از افراد كه به روحالله زم كمك ميكردند هم اشاره ميكند و ميگويد: "كساني كه بهنظرم آنقدر نالايق هستند كه نميخواهم اسم آنها را بهزبان بياورم در فضاي مجازي آمدهاند و پيامهايي در دفاع از زم ميگذارند! در مقابل اعدام بحق جاسوسِ وطنفروش اشك تمساح ميريزند؛ ميآيند و آه و فغان ميكنند، بهنظر من اينها، همانهايي هستند كه در سال ۹۶ خوراك به روحالله زم ميدادند، از داخل مملكت ما خوراك ميدادند كه نتيجه آن اين شد؛ بچههاي غيور مردم و بچههاي اين سرزمين را شهيد ميكردند".
جاي شهيد و مظلوم عوض شد
ظاهراً برخي خيلي علاقه دارند تا جاي "جلاد و شهيد" را عوض كنند! آن جواني كه براي حفاظت از جان و مال و ناموس مردم مقابل مشتي جلاد ايستادگي كرد و در آخر به شهادت رسيد، حالا عدهاي مقابل اين شهداي مظلوم ايستادهاند تا جنايت چهرهاي مانند زم را تطهير كنند!
خانم تاجيك در ادامه سخنانش ميگويد: "بعد از اعدام زم، به من گفتند «بيانيه صادر كنيد.»، در جواب گفتم «بيانيه من دردي را دوا نميكند و نميتواند آن مظلوميت شهادت محمدحسين را بازگو كند؛ ميخواهيد مظلوميت پسرم را بدانيد؟ كليپ بعد از شهادت محمدحسين را ببينيد، كليپي را كه از معراجالشهدا به خانه آمدهايم ببينيد كه به بچههايم ميگويم كه محمدحسين را در معراج چگونه ديدم؛ آنجاست كه مظلوميت محمدحسين بلند است» ".
بعد اين را ميگويد و در حالي كه بهسختي بغض سنگين نهفته در گلويش را فرو ميخورد، ادامه ميدهد: "اين وظيفه سربازان مجازي است كه بيايند واقعيت را تبيين و ذهن جامعه را روشن كنند؛ نه اينكه اين آقا بيايد فرزند جنايتكار خائن خودش را بگويد «اينقدر نوراني شده بود كه من پيشنهاد دادم امام جماعت بايستد و او قبول نكرد!» ".
اقتدا به كسي كه منكر اصل و اساس است
خانم تاجيك ادامه ميدهد: "وقتي بچه شما در فلان تاريخ ميآيد و همه چيز را منكر ميشود؛ چهجوري ميگوييد كه «بچه ما ميخواست برود زيارت اباعبدالله (ع) و اينها نگذاشتند؟ پسر ما ميخواست زائر شود و اينها نگذاشتند؟»، وقتي پسر شما اصل و اساس را قبول ندارد و امام حسين (ع) را زير سؤال ميبرد، چهجور ميخواست زائر امام حسين بشود؟ اين درد است براي ما كه متأسفانه اينها بيايند جاي جلاد و شهيد را عوض كنند و خواهر زم بيايد بگويد كه «دنيا بايد پاي مظلوميت روحالله بايستد!»، چه مظلوميتي؟! وقتي پيامهايي را كه خانواده زم منتشر ميكنند نشان من ميدهند، واقعاً آتش ميگيرم؛ از خودم ميپرسم؛ پس بچههاي حزباللهي كجا هستند؟ چرا نيامدند اين فيلم معراج محمدحسين را منتشر كنند؟ ".
شايد وارونهنمايي در اين خانواده ريشه دارد، روزي روحالله زم در يك وارونهنمايي بزرگ به شهدا و احساسات خانواده شهدا توهين كرد و اين توهين، با وارونه جلوه دادن حقيقت بود؛ از زشت معرفي كردن زيبايي و از بيان حسدها و عقدههايي كه در آخر به اعدام انجاميد.
توهين زم به شهيد حداديان
خانم تاجيك ادامه سخنانش را اينطور بيان ميكند: "آقاي روحالله زم در كانال آمدنيوز عكس محمدحسين را گذاشت و گفت كه «شهدا چقدر چهرههايشان كريه است؟!»، بهقول اين آقايان، محمدحسين كه شهيد است چهرهاش كريه است، اما روحالله زم كه جنايتكار و خيانتكار است چهرهاش نوراني است؟ اين يعني چه؟ يعني جاي جلاد و شهيد را عوض كردن؛ به اين راحتي آن هم در فضايي كه اينهمه بچه حزباللهيها هستند؛ متأسفانه فعالان مجازي آن كارايي را كه بايد داشته باشند ندارند".
ديدار مادر شهيد حداديان با خواهر روحالله زم
مادر شهيد حداديان ادامه ميدهد: "من بعد از اعدام زم ساكت بودم و ميگفتم كه بههرحال يك جنايتكار كه عامل اينهمه خون ريختهشده است، اعدام شد، اما الآن انتقاد دارم؛ من روحالله زم و كساني را كه او را همراهي ميكردند در شهادت محمدحسين مقصر صددرصد ميدانم، از كساني كه در داخل كشور، اطلاعات را به او ميرساندند تا آن پادوهايي كه دمدستش بودند، همه اينها يك سناريو بودند، يك نوشتهاي بودند از سمت دشمن و پيادهنظام دشمن بودند براي اجرا كردن اين برنامه، همه آنها را مقصر ميدانم و نميتوانم از آنها بگذرم".
پيامي كه از اين بخش از سخنان خانم تاجيك دريافت ميكنيم اين است كه مادر شهيد حداديان هرگز نتوانسته است كساني را كه در شهادت جگرگوشهاش دست داشتهاند ببخشد و فراموش كند.
وي ميگويد: "يكي از خواهران روحالله زم كه منزلشان در نزديكي ماست به امامزاده علياكبر (ع) چيذر و سر مزار شهيد محمدحسين حداديان ميآيند، ميدانيد خانمها عاطفي هستند و به مرگ كسي راضي نميشوند؛ آن خواهر زم بهتازگي پيش ما آمده بود، به او گفتم كه «من براي آقاي روحالله زم متحيرم، تا الآن نتوانستهام براي برادر شما يك خدا بيامرز بگويم، فقط به خدا گفتم كه "خدايا، به خودت واگذار ميكنم و خودت هرجور صلاح ميداني جزايش را بده! "».
زم را هيچگاه انكار نكردند!
خانم تاجيك ادامه ميدهد: "ما اينهمه متانت و صبوري بهخرج داديم، ميتوانستيم مثل اينها بيمحابا حرف بزنيم، ولي اين كار را نكرديم، چون بههرحال خانوادهاش گناه دارند و اذيت ميشوند و بهقول معروف ما نبايد ابراز شادي كنيم كه خانواده او ناراحت شوند؛ ما حرمت آن خانواده را ولو خانواده جنايتكار بوده باشد، ولو خانواده خائن وطنفروش باشد حفظ كرديم، اما فراموش نكنيم كه روحالله زم فرزند او بود؛ اگر من فرزندم به راه درست نرود و خط من از فرزندم جدا باشد، بلافاصله از فرزندم اعلام برائت ميكنم؛ وقتي كه پدر روحالله زم نيامده است از پسرش اعلام برائت كند، حتماً در خط اوست! نميتوانم اين را صريح اعلام كنم، اما قرائن اين را نشان ميدهد.
وقتي شما اعلام برائت و بيزاري نميكني يعني كارهاي او را تأييد ميكني! دو راه پيشِروي پدر روحالله زم بود؛ يا تأييد كند يا اعلام برائت از فرزندش و از اين دو راه خارج نيست، اما پدر روحالله زم از پسرش اعلام برائت نكرد! ".
سكوت خانواده حداديان و طلبكاري خانواده زم!
كارهاي رسانهاي بعدي كه خانواده زم انجام دادند، دل خانواده شهيد حداديان را بيشتر به درد آورده است؛ خانم تاجيك دراينباره ميگويد: "ما ميدانستيم كه آقاي زم در شهادت آقا محمدحسين صددرصد مقصر است، اما بهخاطر مسائل انساني چيزي نگفتيم و ابراز شادي نكرديم تا خانواده او را بيش از اين ناراحت نكنيم؛ هيچ ابراز احساساتي نكرديم، اما چرا اينها بايد طلبكار باشند و خواهر او بگويد كه «بايد دنيا در مقابل مظلوميت روحالله زم بايستد.»؟! اين جمله خيلي دل من را به درد آورد؛ گفتم كدام مظلوميت؟ مظلوميت را شهيد محمدحسين داشت، مظلوميت را شهيد امامي و شهيد بايرامي و شهيد علمداري داشتند كه در لباس نيروي انتظامي بهواسطه تحريكات زم رفتند زير چرخ ماشين دراويش".
وي در ادامه برخي وقايع غائله دراويش در گلستان هفتم را اينگونه بازگويي ميكند: "اتوبوسي كه بهراه انداخته شد و گلولهباراني كه محمدحسين را شهيد كرد همه بهتحريك همين روحالله زم بود؛ محمدحسين يك لحظه قبل از شهادت براي پدرش پيام ميدهد كه «بابا! كانال آمدنيوز روش تهيه كوكتلمولوتف را آموزش ميدهد. بابا! آمدنيوز آموزش ميدهد كه بهچهصورت مأموران نيروي انتظامي را قفل كنند».
فرياد محمدحسين از اين آموزشها بلند بود؛ محمدحسين اينقدر به قضيه اشراف دارد و ميداند كه اين غائله از ناحيه آمدنيوز تغذيه ميشود و خودش ميرود و سينه سپر ميكند كه اينها نتوانند به اهداف پليدشان برسند، اين بچه مظلوم واقع شده است؛ نه اينكه آنها بروند جنايتهايشان را بكنند و پولهايشان را بگيرند و كِيفشان را كنند و وقتي هم با اعدام مجازات ميشوند، عَلَم كنند كه «او شهيد و مظلوم است و پاي مظلوميتش بايستيد.»! كدام مظلوميت؟! ".
(حداديان از زبان مادر)
لزوم روشنگري جريان رسانهاي انقلاب در فضاي مجازي و در سريالهاي تلويزيوني
مادر شهيد محمدحسين حداديان الآن چه مطالبهاي دارد؟ خانم تاجيك در پاسخ ميگويد: "بچهحزباللهيها بيايند وسط كار و روشنگري كنند؛ من رسيدگي قضايي را كاري ندارم. همان ابتدا هم محمدحسين شهيد شد، وقتي شكايت كرديم شكايت ما از فرقه دراويش بود، بعد از دستگيري زم هم به ما پيشنهاد دادند كه از او شكايت كنيم كه ما نرفتيم، بههرحال او به مجازات رسيد، اما دستهاي پنهان پرونده يكي بعد از ديگري رو ميشود و آنها هم به سرنوشت روحالله زم دچار خواهند شد".
سناريوي ۴۰ ساله
او در خلال سخنانش خواستهاي را مطرح ميكند كه جالب است؛ پرداختن به غائله دراويش در قالب سريال تلويزيوني؛ ميگويد: "در اصفهان در يك سخنراني از سازندگان سريال گاندو تشكر كردم و به تهيهكننده آن گفتم «منتظرم و اميدوارم روزي سريالي ساخته شود كه عوامل غائله دراويش در گلستان هفتم رو شود»، چون آن يك اتفاق معمولي نبود و برنامهاي هدفمند بود كه الحمدلله با ريخته شدن خون محمدحسين و ديگر شهدا جمع شد و در نطفه خفه شد، اما نبايد بگوييم با اين خفگي، آن غائله تمام شده است؛ ۴۰ سال است كه ما اين برنامه را داريم، اينجا خاكستر روي آتش ميريزند و جاي ديگري آتش گُر ميگيرد، نميخواهند كه نظام باشد و اين تا زمان ظهور حضرت [صاحب الزمان (عج)]ادامه دارد كه هيچ كدامشان هم به سرانجام نميرسد كه البته تا الآن هم نرسيده است. از جواناني كه در اين عرصه فعال هستند درخواست دارم سريالي بسازند و زواياي غائله دراويش را براي عموم مردم باز كنند".
رؤياهاي صادقانه
در ادامه، مادر شهيد حداديان از تابنداشتن براي جدايي از فرزند شهيدش ميگويد، اما دلخوش به وعده قرآن است كه شهدا، زنده هستند و هر از چندگاهي، نشانههاي زندگي محمدحسين حداديان را به او ميرسانند، مانند خانم معلم قرآن از سرخس كه تا همين چند وقت قبل شناختي از محمدحسين حداديان نداشت و الآن او را در رؤياي صادقه خويش ميبيند كه كمكحال فعاليتهاي قرآني در شهر است.
يا پيغامهايي كه از سوي بعضي از آشنايان خانواده حداديان به خانم تاجيك ميرسانند؛ «در رؤيا محمدحسين را ديدم كه گفت به مادرم بگوييد فلان كار را انجام دهد يا ندهد».
برداشت من از اين گفتهها اين است؛ كسي كه مظلومانه به شهادت برسد، چنين جايگاهي خواهد داشت، اين را بهزبان ميآورم و در پاسخ ميشنوم: "ميگويد كه «دنيا بايد پاي اين مظلوميت روحالله زم بايستد؟»، او چه مظلوميتي داشت؟ مظلوميت را محمدحسين داشت، مظلوميت را شهيد رضا امامي داشت كه مادرش او را ۱۶ سال با درآمد غسّالي بزرگ كرده بود و اينها آمدند خيلي راحت با اتوبوس از روي او رد شدند، اين مظلوميت نيست؟
مظلوميت را شهيد بايرامي داشت كه مادرش نميتواند بهفارسي صحبت كند و نميتواند مظلوميت پسر شهيدش را بيان كند؛ الآن هم اسمي از اين شهيد بهميان نيست، چرا؟ چون آنهايي كه ادعا ميكنند سرباز ولايت هستند دارند كوتاهي ميكنند! ما اينهمه پرچم بلند و به اهتزاز درآمده داريم، هر شهيد يك پرچم است و آنها چيزي ندارند".
حالا ديگر در ذهنم تصويري روشنتر از جنايات روحالله زم و اقدام سياه و زشت پدر او دارم و با خود ديدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهيد حداديان را مرور ميكنم.
منبع: تسنيم
انتهاي پيام/